اي كاش......
اي كاش مركز اهداي جواني هم بود
آنگاه تمام جوانيم را اهدا ميكردم به آن
زني كه تمام جواني اش را پاي من گذاشت
شرمنده ام مادر
بهره اي از كلام امام
بسيارعجيب است كساني كه براي اين دنياي فاني و زودگذر كار ميكنند و خون دل ميخورند
ولي آخرت را كه باقي و ابدي است رها و فراموش كرده اند.
اعتقاد عميق
سر مارا بريده ميخواهند،خواب ابن زياد ميبينم شهرتاشهر ،كوچه تا كوچه،شمرهارا زياد ميبينم
يك گلوي بريده حرفش را ،به جهان با نگاه ميگويد به علي گاهي آدم از غربت ،درد خود را به چاه ميگويد
فكر كن ظهر ظهر عاشوراست،دربزنگاه بدترين تهديد جداً از ما كداميك آن روز،در كنار حسين ميجنگيد؟
دركنار حسين جنگيدن ،غيرت و زخم تيغ مي خواهد انتخاب چنين سرانجامي ،اعتقاد عميق مي خواهد
دركنارحسين ميجنگي،در نهايت شهيد خواهي شد خون بناي حكومتت باشد،وقت بيعت،يزيد خواهي شد
ماه اشك
با اين دلم به درد محرم نمي خورم
بايد خودت تمام دلم را عوض كني
ماه اشك و ماتم
يك فنجان تامل
آدم ها آنقدرها كه جدي مي نويسند خشك و عبوس نيستند،
آنقدرها كه بذله گويي ميكنند شاد و خندان نيستند،
آنقدرها كه در نوشته هاقربان صدقه هم ميروند دل بسته نيستند،
آنقدرها كه شكايت ميكنند ناراضي نيستند،
آدم ها آنقدرها كه كتاب ميخرند كتابخوان نيستند،
آنقدرها كه پرده دري ميكنند بي حيا نيستند،
آدمها آنقدر ها كه پرت و پلا مي گويند كم شعور نيستند،
آنقدر ها كه حرفهاي زيبا مي زنند پاك و منزه نيستند،
آنقدرها كه دشمنانشان ميگويندپليد نيستند،
آنقدرها كه دوستشان تعريف ميكند دوست داشتني نيستند.
كاردارد شناختن آدمها،به اين آسانيها نيست!
عيد غدير پيوند درياي نبوت به رودخانه امامت
رود است علي،پاك و زلال است وروان
كوه است علي، كه استوار است و گران
من رود نديده ام چنين پا برجا
من كوه نديده ام چنين در جريان
تلنگر
يكي هم هست در درون تك تك ما كه حوصله آدم متفاوت را ندارد ،يكي كه اگر خسته ايم ديگري را الكي خوش و اگر
سكولاريم ديگري را متعصب و اگر نماز خوانيم ديگري را بي ايمان و اگر درس خوانده ايم ديگري را بي سواد و اگر
امروزي هستيم ديگري را عقب افتاده و اگر دلبسته سنتها هستيم ديگري لا ابالي واگر سياسي هستيم ديگري را بي
تفاوت و اگر بي تفاوتيم ديگري را تند رو و اگر فعاليم وعصباني ديگري را مزدور و اگر تنهاييم ديگري را بي عاطفه و اگر
دوتا كتاب خوانده ايم ديگري را خام و اگر به جايي نرسيم ديگري را مقصر مي داند.
يكي را داريم درونمان كه در قضاوت ديگري درنگ نمي كند.
تقديم به شهيد محسن حججي
اي تيغ عشق ! از سر ما دست برمدار
درد سر است سر كه نيافتد به پاي يار
از نو رسيده است خبرهاي داغ … آه
از نو رسيده است خبرهاي داغدار
تو سر رسيده اي و ورق خورده سر رسيد
شد ابرويت هلال محرم در اين ديار
آخر چگونه زيسته بودي كه داده جان
جان دادنت به پيكر بي روح روزگار
آخر چگونه زيسته بودي كه برده اي
از چنگ اين زمانه چنين مرگ شاهوار
در چشمهاي حسرتيان خيره مانده اي
شرم از تو كشتمان ،نگهت را نگاه دار
آتش زدي به جان جهاني، چه كرده اي
با آن نگاه نافذ آتش به اختيار
خداحافظ
با سلام خدمت شما عزیزان با توجه به اینکه در جای دیگری مشغول به کار هستم
لذا از این به بعد کابر دیگری در این وبلاگ مشغول به کار خواهد شد.