آهستگي
01 تیر 1399
بعضي موقع ها بايد ايستاد ،يه نگاه به دور و بر انداخت ، شايد ديگر برنده شدن توي همه ي مسابقه ها ارزشش را لااقل براي خودت از دست داده باشد . شايد سرعتت از حدش گذشته باشد. شايد بفهمي كه براي هيچ و پوچ داري سرعت ميگيري،شايد بفهمي كه زندگي كوتاهتر از آنيست… بیشتر »
1 نظر
زندگي يعني:
30 بهمن 1398
صحراي محشر غوغاي عجيب و وحشت آوري است.همه برهنه و سرگردانند. ترسيده و گريان. ميان آن همه چشمان گريان،بانوي عالم، مادرمان فاطمه (س)كه مي آيد ندايي بلند مي شود كه: ((اين الفاطميون))؟ كجايند ولايت پذيران فاطمه؟ همه مبهوت و نادم مي ماند! جز دوست داران فاطمه… بیشتر »
دلخوشي هاي كوچك زندگي
30 دی 1398
1- در كنار او بودن با تمام نبودنهايش 2- تميزكردن خانه، شستن و برق انداختن 3-ديدن مادرم و كمك كردن به او 4- سلامتي خودم و خانواده ام 5- داشتن آرامشي كه شب را بدون دغدغه بخوابم 6- شنيدن صدايش از پشت تلفن 7- رفتن به جلسه ي قرآن هفتگي مامان اينا وقتي كه با… بیشتر »
خوشبختها مي بخشندو بدي ها را فراموش مي كنند.
02 تیر 1398
امواجي كه به ساحل برخورد مي كنند ،پس از گذشت سالها ،رفته رفته لبه هاي ناهموار و خشن صخره هاي ساحلي را فرسايش مي دهند و در مناطق ساحلي تغييراتي پديد مي آورند و آن را زيباتر ميكنند. زندگي مشترك نيز همانند ساحلي است كه اگر از رفتارها و گفتارهاي نادرست… بیشتر »