بهره اي از كلام امام
بسيارعجيب است كساني كه براي اين دنياي فاني و زودگذر كار ميكنند و خون دل ميخورند
ولي آخرت را كه باقي و ابدي است رها و فراموش كرده اند.
ماه اشك
با اين دلم به درد محرم نمي خورم
بايد خودت تمام دلم را عوض كني
ماه اشك و ماتم
يك فنجان تامل
آدم ها آنقدرها كه جدي مي نويسند خشك و عبوس نيستند،
آنقدرها كه بذله گويي ميكنند شاد و خندان نيستند،
آنقدرها كه در نوشته هاقربان صدقه هم ميروند دل بسته نيستند،
آنقدرها كه شكايت ميكنند ناراضي نيستند،
آدم ها آنقدرها كه كتاب ميخرند كتابخوان نيستند،
آنقدرها كه پرده دري ميكنند بي حيا نيستند،
آدمها آنقدر ها كه پرت و پلا مي گويند كم شعور نيستند،
آنقدر ها كه حرفهاي زيبا مي زنند پاك و منزه نيستند،
آنقدرها كه دشمنانشان ميگويندپليد نيستند،
آنقدرها كه دوستشان تعريف ميكند دوست داشتني نيستند.
كاردارد شناختن آدمها،به اين آسانيها نيست!
خداحافظ
با سلام خدمت شما عزیزان با توجه به اینکه در جای دیگری مشغول به کار هستم
لذا از این به بعد کابر دیگری در این وبلاگ مشغول به کار خواهد شد.
مناجات
خداي من نه آن قدر پاكم كه كمكم كني
و نه آن قدر بدم كه رهايم كني
ميان اين دو گمم هم خود را و هم تو را آزار مي دهم
هرچه قدر تلاش كردم نتوانستم آني باشم كه تو خواستي هرگز دوست ندارم
آني باشم كه تو رهايم كني
آنقدر بي تو تنها هستم كه بي تو يعني «هيچ» يعني پوچ خدايا هيچ وقت رهايم نكن
دلنوشته
اولين بار كه وارد حوزه شدم با ايشون آشنا شدم در اولين برخورد ازشون خوشم اومد و مهرشون به دلم نشست نام و نام خانوادگيشون رو نمي دونستم وقتي وارد كلاس شدم پچ پچ هايي شنيده مي شد :
- اين ترم با خانوم اشرفي كلاس داريم.
-وجيهه خانوم يا طيبه خانوم؟
- وجيهه خانوم
- اي كاش با طيبه خانوم هم كلاس داشتيم من كه خيلي دوسشون دارم
هات و مبهوت به طلبه ها نگاه ميكردم
بعد از سلام و احوالپرسي پرسيدم: بچه ها قضيه چيه اين اساتيد چه كساني هستند؟ با كمي راهنمايي فهميدم وجيهه خانوم همون كسي هست كه قبلاً باهاشون آشنا شده بودم و طيبه خانوم رو هم زيارت نكرده بودم .
خيلي خوشحال بودم دائماً ساعت رو چك ميكردم كه وارد كلاس بشن خوشبختانه هر ترم با ايشون كلاس داشتيم از كمالاتشون هر چي بگم كم گفتم براشون فرقي نمي كرد كه كي هستي نمراتت بالاست يا نه وقتي طرف رو مي ديدند از جاشون بلند ميشدند طوري احوالپرسي مي كردند كه اگر كسي مي ديد فكر ميكرد دارن با خواهرشون احوالپرسي مي كنند همه براشون احترام خاصي قائل هستند اونقدر كه اگر روزي درس نمي خوندند نمي دونستند از شرمندگي چه كار كنند وقتي وارد سطح سه شدم تنها يك ترم با ايشون كلاس داشتم موندم چرا از توفيق شاگرديشون محروم شدم البته مي بينمشون ولي دوست داشتم هميشه شاگردشون باشم و چنين چيزي براي هيچ شاگردي ميسر نيست ولي هميشه ايشون استاد من و من شاگردشون خواهم موند .
إن شاء الله خداوند متعال روز به روز توفيقاتشون رو بيشتر كنه
نماز
چرا وقتمون بی برکت شده
نمی دونم دنیا عوض شده یا ما آدم ها این جوری شدیم البته شاید هم نه دنیا عوض شده نه آدم هاش عوض شدن ولی یه سؤال چرا وقتی تکنولوژی پیشرفت کرد به جای اینکه زمان بیشتری داشته باشیم به کارهامون نمی رسیم ؟ ممکنه بگید اگه آدم برنامه ریزی داشته باشه به همه ی کارهاش می رسه ولی من این رو قبول ندارم دیدم که میگم قبول ندارم، قدیم ها لباس ها ، ظرف ها با دست شسته می شد برای بدست آوردن چیزی باید مسافت طولانی طی می شد خانوم ها از صبح تا غروب سر زمین کار می کردند نماز شب هاشون ، دعا ها و مناجاتشون به راه بود جمعیت خونواده هم زیاد بود مواد خوراکیشون مثل رب ، انواع مرباها و … رو خودشون درست می کردند گاو و گوسفند و … هم داشتند حیاط ها و خونه های بزرگ که باید همیشه درست بود …. اما حالا چی ماشین ظرف شویی، لباس شویی ، خونه های کوچیک و …
به راستی چرا وقتمون بی برکت شده؟!
زنان
متأسفانه چند وقتي است كه عده اي از خانم هاي محجبه با اينكه حتي چادر مي پوشند و بسيار سعي در حفظ حجاب مي كنند ولي با آرايش هاي نامناسب در جامعه حاضر مي شوند اين كار ايشان انقدر جلب توجه مي كنند كه افراد بي حجاب كمتر مورد توجه قرار مي گيرند و اين در حالي است كه اسلام آرايش و زينت زن را براي محارم خود توصيه نموده است