حقوق رنان در قران
در كجاي قرآن در مورد ارث و ديه ي قصاص اشاره شده است كه زن از مرد كمتر ارث و ديه ي قصاص بگيرد؟
در باره ي حكم ارث؛ خداوند متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «يوصيكم الله في اولادكم للذّكر مثل حظ الانثيين.»[1]
خداوند به شما در باره ي فرزندان تان سفارش مي كند كه از ميراث براي پسر به اندازه ي سهم دو دختر باشد، خداوند به شما در باره ي فرزندان تان سفارش مي كند كه براي پسران دو برابر سهم دختران قائل شويد.[2] حال چرا ارث مرد دو برابر زن مي باشد؟
با اين كه از ظاهر آيه بدست مي آيد كه ارث مرد دو برابر زن است اما با دقت بيشتر در مجموعه قوانين دين مبين اسلام روشن مي شود كه از يك نظر ارث زنان دو برابر مردان مي باشد، و اين به خاطر حمايتي است كه اسلام از حقوق زن كرده است.
دين اسلام وظايفي بر عهده ي مردان گذارده كه با توجه به آن، نيمي از درآمد مردان خرج زنان مي شود در حالي كه بر عهده ي زنان چيزي گذارده نشده است، مرد بايد هزينه ي زندگي همسر خود را طبق نيازمندي او، از مسكن و پوشاك و خوراك و ساير لوازم بپردازد و واجب النفقه است. و هزينه ي زندگي فرزندان خردسال نيز بر عهده ي اوست؛ در حالي كه زنان از هرگونه پرداخت هزينه، حتي براي خودشان معاف هستند، بنابراين يك زن مي تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز كند، در حالي كه مرد ناچار است آن را براي خود و همسر و فرزندان خرج كند و در نتيجه نيمي از درآمد مرد براي زن خرج مي شود، و نيمي براي خودش، در حالي كه سهم زن هم چنان به حال خود باقي مي ماند.
پس سهم واقعي زنان، از نظر مصرف و بهره برداري دو برابر سهم واقعي مردان است، و اين تفاوت به خاطر آن است كه معمولا قدرت آن ها براي توليد ثروت كمتر است، و اين يك نوع حمايت منطقي و عادلانه است كه اسلام از زنان به عمل آورده و سهم حقيقي آن ها را بيشتر قرار داده اگرچه در ظاهر سهم آن ها نصف است.
اتفاقاً با مراجعه به آثار اسلامي اين نكته به دست مي آيد كه سؤال مورد نظر از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه و بي گاه از پيشوايان اسلام در اين زمينه پرسش هايي مي كردند و پاسخ هايي كه از طرف اين پيشوايان بزرگ ائمه ي اهل بيت به اين سؤال داده شده غالباً به يك مضمون است، و آن اين كه «خداوند مخارج زندگي و پرداخت مهر را بر عهده ي مردان گذارده است به همين جهت سهم آن ها را بيشتر قرار داده».
در كتاب معاني الاخبار از امام علي بن موسي الرضا -عليه السلام- نقل شده كه در
...
پاسخ اين سؤال فرمود: اين كه سهم زنان نصف سهم مردان از ميراث است به خاطر آن است كه زن هنگامي كه ازدواج مي كند چيزي مي گيرد و مرد ناچار است چيزي بدهد، به علاوه هزينه ي زندگي زنان بر دوش مردان است در حالي كه زن در برابر هزينه ي زندگي مرد و خودش مسئوليتي ندارد.[3]و در حديثي امام جواد -عليه السلام- مي فرمايد: زن نه ديه عاقله دارد (مالي كه اقوام در برابر انجام اعمال خطايي به عنوان ديه مي پردازند) نه مخارج جبهه، هنگام ازدواج هم مهريه مي گيرد. ولي مرد، مهريه مي دهد، خرج زن را هم عهده دار است. زن، بي هيچ مسئوليتي سهم ارث دريافت مي كند و حالت پس انداز دارد و در بهره گيري از همان سهم مرد بهره مي گيرد. گرچه دريافتي ارث زن نصف مرد است ولي بهره گيري اش دو برابر مرد مي باشد.[4]
و بعضي علماء مي گويند: به خاطر برتري مرد بر زن در تدبر زندگي و اين كه نفقه بر عهده ي مرد است ارث مرد دو برابر ارث زن مي باشد مانند: «الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم».[5]
مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتري هايي كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق هايي كه از اموال شان در مورد زنان مي كنند.
معمولا حيات و زندگي مرد حيات تعقل است و حيات زن احساسي و عاطفي است و دادن مال به دست كسي كه با تعقل زندگي مي كند بهتر است از دادن مال به دست كسي كه با احساس و عاطفه تدبر مي كند.[6] اما آيه اي كه مربوط به حكم قصاص و ديه مي باشد:
«يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص في القتلي الحرّ بالحرّ والعبد بالعبد والانثي بالانثي فمن عفي له من اخيه شيء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان ذلك تخفيف من ربكم و رحمة فمن اعتدي بعد ذلك فله عذاب اليم».[7] «اي افرادي كه ايمان آورده ايد حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، وبرده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر كسي از ناحيه ي برادر (ديني) خود مورد عفو قرار گيرد (وحكم قصاص او تبديل به خون بها گردد) بايد از راه پسنديده پيروي كند (و در طرز پرداخت ديه، حال پرداخت كننده را درنظر بگيرد) و قاتل نيز به نيكي ديه را به ولي مقتول بپردازد (و در آن مسامحه نكند) اين تخفيف و رحمتي است از ناحيه ي پروردگار شما و كسي كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكي خواهد داشت.
نصف بودن ديه زن نسبت به ديه مرد، دليل برتري خون مرد نسبت به زن نيست و مرد قاتل را نيز مي توان (با شرائطي) در برابر زن مقتول قصاص كرد.[8] ممكن است بعضي ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد مرد به خاطر قتل زن مورد قصاص قرار گيرد مگر خون مرد از خون زن رنگين تر است؟ چرا مرد جنايت كار به خاطر كشتن زن و ريختن خون ناحق از انسان هايي كه بيش از نصف جمعيت روي زمين را تشكيل مي دهند قصاص نشود؟
در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مرد نبايد در برابر زن قصاص شود بلكه همان طور كه در فقه اسلام مشروحاً بيان شده اولياي زن مقتول مي توانند مرد جنايت كار را به قصاص برسانند به شرط آن كه نصف مبلغ ديه را بپردازند. به عبارت ديگر منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قيد و شرط است ولي با پرداخت نصف ديه، كشتن او جايز است.
اما پرداخت نصف ديه براي اجراي قصاص نه به خاطر اين است كه زن از مرتبه ي انسانيت دورتر است و يا خون او كم رنگ تر از خون مرد است، پرداخت نصف ديه تنها به خاطر جبران خساراتي است كه از قصاص گرفتن از مرد متوجه ي خانواده ي او مي شود. چون مردان غالباً در خانواده عضو مؤثر اقتصادي هستند و مخارج خانواده را متحمل مي شوند و با فعاليت هاي اقتصادي خود چرخ زندگي خانواده را به گردش درمي آورند، بنابراين تفاوت ميان از بين رفتن مرد و زن از نظر اقتصادي و جنبه هاي مادي بر كسي پوشيده نيست كه اگر اين تفاوت مراعات نشود خسارت بي دليلي به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بي گناه او وارد مي شود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ ديه در مورد قصاص مرد رعايت حقوق همه ي افراد را كرده و از اين خلاء اقتصادي و ضربه اي كه به يك خانواده مي خورد جلوگيري نموده است اسلام هرگز اجازه نمي دهد كه به بهانه ي لفظ «تساوي» حقوق افراد ديگري مانند فرزندان شخصي كه مورد قصاص قرار گرفته پاي مال گردد. البته ممكن است استثنائاً زناني براي خانواده ي خود نان آورتر از مردان باشند ولي مي دانيم احكام و قوانين بر محور موارد استثنائي دور نمي زند بلكه كل مردان را با كل زنان بايد سنجيد.[9]
پي نوشت ها:
[1]. نساء/11.
[2]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و پنجم، 1376 هـ ش، ج 3، ص 283.
[3]. مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و پنجم، 1376 هـ ش، ج 3، ص 290، 292.
[4]. تفسير نور الثقلين، قم، مؤسسه ي مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ چهاردهم، 1373 هـ ش، ج 1، ص 451. و قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، مؤسسه ي در راه حق، چاپ دوم، 1374، ج 2، ص 290.
[5]. نساء/34.
[6]. طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ج 4، ص 229.
[7]. بقره/178.
[8]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، همان، ج 1، ص 604.
[9]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، همان، ج 1، ص 611، 612.
فرم در حال بارگذاری ...
مشاوره
چهره های خندان به معنی نبودن غم نیست بلکه به معنی توانایی برخورد با انهاست
فرم در حال بارگذاری ...
انرزی مثبت
وقتی ناراحت و بی حوصله هستید جذب انرژی مثبت محیط ، کار سختی به نظر می رسد اما اگر باور داشته باشیم که شادی و غم زاییده شرایط محیطی اطراف ما نیست بلکه حاصل انتخاب ماست آن وقت انتخاب بین شادی و غم آسان می شود.
شاد بودن و شاد زیستن آسان است اگر بخواهیم :
1- روز خود را با دعا، نیایش و شکرگذاری شروع کن
زمانی که دعا کردن را شروع می کنی ، انگار دری را باز کرده و به سوی خدا گام بر می داری. دعا و شکرگذاری تو را به منبع خلقت وصل می کند و همین حضور در محضر خالق ، حال و هوایی مثبت در تو ایجاد کرده و میزان انرژی مثبت در وجود تو را چندین برابر می کند که باعث آرامش کل وجود شما می شود.
2- همان طور با دیگران رفتار کن که دلت می خواهد با تو رفتار شود
وقتی روز خود را با دلخوری آغاز کنی ، تمام روزت را تباه کرده ای. وقتی فکر کنی که دیگران هم عین خودت هستند و فقط از لحاظ ظاهر با تو فرق می کنند ، دیگر دلت نمی خواهد در مقابل آنها جبهه بگیری و احساسات منفی ات را نثارشان کنی. توجه داشته باش که رفتار آگاهانه ات باعث می شود انرژی مثبت اطرافیان را به سوی خودت جذب کرده و باتری وجودت را با انرژی مثبت آنها شارژ کنی.
3- در هر وضعیتی سعی کن بیشتر جنبه های مثبت را ببینی و بر روی آنها تمرکز کنی
در اصل ، هر وضعیتی از زندگی ، سراسر عظمت و فیض الهی را به تصویر می کشد و حقیقت واحدی را آشکار می کند : در همه چیز خیر و در همه کس روح الهی نهفته است. وقتی با این دید ، به دنیا بنگری خیر و برکت الهی از کائنات به سوی تو سراریز می شود.
4- از کنترل کردن همه چیز دست بردار
زندگی جاری است و ذات آن تحول و دگرگونی است. هر چقدر در برابر زندگی جبهه بگیری ، بیشتر رنج می بری. هر موقع که بخواهی اوضاع و شرایط زندگی را کنترل کنی ، حالت اضطراب و فشار عصبی به تو دست می دهد که همین باعث تولید انرژی منفی می شود. فقط تصور کن که زندگی ، رودخانه ای پرجوش و خروش است ، آیا فایده ای هم دارد که با آن دست به گریبان شوی؟ بهتر نیست که آن را رها کنی و با جریان زندگی پیش روی؟ وقتی خودت را در اختیار جریان زندگی بگذاری ، کلی انرژی مثبت ایجاد می کنی و در نتیجه خیر و برکت و فیض الهی را به سوی خود می کشانی.
5- زندگی پر از صلح و صفا را تجسم کن
ذهن تو هم مثل ذهن بیشتر مردم به افکار منفی معتاد شده است. لازم است آگاهانه این اعتیاد را ترک کنی تا انرژی مثبت جذب شود. هوشیار باش و بگذار تصاویر هولناک ناشی از تفکر منفی از ذهنت بیرون برود. در عوض جریان آرامی از زندگی را مجسم کن. این تغییر نگرشی ذهنی که موجب جذب انرژی مثبت می شود ، خودت را هم مات و مبهوت می کند.
6- نگران آینده نباش، تنها برنامه ریزی کن و به خدا توکل کن
در طول تاریخ بشریت ، نگرانی به هیچ کس خدمتی نکرده است. هر آنچه که قرار است رخ دهد ، عملی می شود. کاری هم ازدست تو بر نمی آید. در اصل هر آنچه را که تو از بابت آن نگران هستی ، در اکثر مواقع روی نمی دهد. پس چرا انرژی ات را روی نگرانی هدر می دهی؟ هر نوع نگرانی باعث می شود درونت را پر از انرژی منفی کنی که به راحتی سلامتی تو را به خطر می اندازد. کافی است عاقلانه برنامه ریزی کنی و بعدش هم به خدا توکل کنی.
7- از دلخوری دست بردار
گذشته ها گذشته ، گذشته برنگشته و جزو خاطرات تو شده است. آیا امکان دارد در گذشته زندگی کنی؟ به هیچ وجه! به هر حال اگر مدام خاطرات ناخوشایند گذشته را در ذهنت جا بدهی همیشه یک جورایی دلخور هستی. پس عفو و بخشش را یادبگیر و با این حرکت ، یک عالم انرژی مثبت جذب کن.
8- اوقاتی را در طبیعت سپری کن
دلت می خواهد انرژی مثبت جذب کنی! سری به طبیعت بزن. به پارک برو ، به درختان و گل ها نگاه کن که چگونه با وزش باد ، باوقار و متانت حرکت می کنند. ببین چگونه آرامش و صفا را از وجودشان منعکس کرده و انرژی مثبتشان را به تو منتقل می کنند؟
9- در مقابل دیگران جبهه نگیر
هنگام معاشرت با دیگران سعی کن که حضورت آگاهانه باشد تا اینکه در ذهن خودت ساکن باشی. بگذار مردم هم حرف خودشان را بزنند و عقایدشان را ابراز کنند. دست از جبهه گیری بردار تا مردم جذب طبیعت آرام تو شوند ، چون انرژی مثبت است که از تو ساطع می شود.
10- آرامش را در وجودت احساس کن
چشمانت را ببند و سعی کن که از درون ، جسمت را احساس کنی. از سبکی و آرامش که در وجودت ایجاد می شود تعجب می کنی. همین سبکی موجب جذب انرژی مثبت و بیرون راندن انرژی منفی می شود. با به کارگیری روش های بالا انرژی مثبت را جذب می کنی. یادت باشد که طبیعت و سرنوشت تو ایجاب می کند که لحظه به لحظه هوشیار و در زمان حال باشی تا آرامش و انرژی مثبت جذب شده را هم به دیگران انتقال دهی.
منبع : مقاله “ده راهکار برای جذب انرژی مثبت ” - برگرفته از پورتال موفقان - گروه موفقیت فردی
فرم در حال بارگذاری ...
فدک کجاست
فدک کجاست؟ چگونه به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه سلام الله علیها به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
فدک یکی از دهکده های آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه، 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجری، قلعه های خیبر، یکی پس از دیگری فتح شدند و قدرت مرکزی یهود در هم شکست و ساکنان فدک تسلیم شدند و در برابر پیامبر متعهد شدند که نیمی از زمین ها و باغ های خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند و افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبرصلی الله علیه وآله را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند. سرزمین هایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان می افتند، به شخص رسول خداصلی الله علیه وآله تعلق دارند و او هر گونه بخواهد، می تواند در آنها تصرف کند. وقتی آیه «و آتِ ذَالقربی حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیر»1 نازل شد، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه سلام الله علیها را خواست و فدک را به او داد.2
...
سرگذشت فدک پس از پیامبرصلی الله علیه وآله
پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، حضرت فاطمهسلام الله علیها از فدک محروم شد و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت برای پس گرفتن فدک، بسیار کوشید؛ ولی دستگاه خلافت از این کار سر باز زد. ممنوعیت حضرت فاطمهسلام
لله علیها از تصرف در فدک در زمان خلافت ابوبکر پی ریزی شد. ابن ابی الحدید معتزلی که فردی عالم و سنی مذهب است، می نویسد:
«ابراهیم بن سعید ثقفی از ابراهیم بن میمون از عیسی بن عبداللّه بن محمدبن علی بن ابی طالب علیه السلام از پدرش و او از جدش و او از علی علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: فاطمهسلام الله علیها نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلی و امّ ایمن بر این مطلب گواهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستی، چیزی به پدرت نسبت نمی دهی؛ من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه ای از پوست طلبید و سند فدک را برای حضرت زهراسلام الله علیها نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا می آیی؟ گفت: از نزد ابوبکر می آیم؛ به او گفتم که رسول خداصلی الله علیه وآله فدک را به من بخشید و علی علیه السلام و ام ایمن نیز بر این مطلب گواهند و او فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده، گفت: تو فدک را به فاطمه[سلام الله علیها] داده ای و سندش را نوشته ای؟ گفت: آری. گفت: علی[ علیه السلام] به سود خود گواهی می دهد و ام ایمن یک زن است؛ بعد آب دهان بر روی آن سند انداخته، نوشته را پاک و سند را پاره کرد».
همچنین روایت شده که ابوبکر پس از گواهی امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد فدک را به حضرت زهراسلام الله علیها بدهند؛ اما عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده، نوشته را پاره کرد.3 پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید، تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها برگردانید.
پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت و تا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهراسلام الله علیها گرفت. فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهراسلام الله علیها بازگردانید. پس از مهدی، موسی و هارون، دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمهسلام الله علیها پس گرفتند.
وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی، فدک را به فرزندان حضرت زهراسلام الله علیها بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود؛ گاهی آن را برمی گرداندند و گاهی پس می گرفتند. در عصر آنها، فدک مسئله ای سیاسی به شمار می آمد؛ نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند و برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمهسلام الله علیها بازگرداند، بنی امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار، ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی.4
مسلم بن حجاج نیشابوری، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمهسلام الله علیها را به طور مشروح آورده و از عایشه چنین نقل کرده است: حضرت فاطمهسلام الله علیها پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت5. در نهج البلاغه درباره فدک چنین آمده است: «از میان آن چه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند و خداوند، بهترین داور است»6.
سرانجام در دوران متوکل عباسی، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصی به نام «عبدالله بن عمر بازیار»، قطع شدند و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند که قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبرصلی الله علیه وآله در آن کاشته شده بودند، هنوز باقی بودند. شخصی که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابی امیه ثقفی» نام داشت که پس از بازگشت به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج شد.7
چرا امیرالمؤمنین علیه السلام فدک را پس نگرفت؟
اما درباره این که چرا حضرت علیعلیه السلام پس از به حکومت رسیدن، فدک را پس نگرفت از سوی امامان معصومعلیهم السلام، چنین آمده است: ابوبصیر می گوید: از امام صادقعلیه السلام پرسیدم: چرا حضرت علیعلیه السلام پس از به حکومت رسیدن، فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند، ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و علی بن ابیطالبعلیه السلام خوش نداشت چیزی را که غاصب آن، کیفر و مظلوم آن، پاداش دیده، برگرداند.8
شخصی از امام کاظمعلیه السلام پرسید: چرا علیعلیه السلام فدک را باز پس نگرفت؟ امام در جواب فرمود: ما خاندانی هستیم که ولی مان خداست و حق ما را تنها او می گیرد. ما اولیای مردم هستیم و حقوق آنان را از ستم گران باز پس می گیریم؛ ولی برای خودمان، باز پس نمی گیریم9.
نویسندگان کتاب «اسرار فدک» در جواب این سؤال، چنین نوشته اند: فدک تا غصب نشده بوده، ارزش یک ملک را داشت؛ ولی پس از غصب فدک، به بهای بی حرمتی به فاطمه زهرا سلام الله علیها، بازگرداندن دیگر چه ارزشی داشت؟ اگر زمین فدک بازگردانده شد، آیا بهای غصب آن که جسارت به ساحت پاک آن حضرت است، قابل قصاص است؟ فدک از آن جهت برای فاطمه سلام الله علیها گرامی بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالی برای اهل بیت و شیعیان بود؛ وگرنه فاطمه سلام الله علیها که به درآمد آن نیاز نداشت.
نویسندگان این کتاب در ادامه آورده اند: بازگرداندن فدک، به شوخی گرفتن غصب آن است. اگر هزار بار فدک بازگردانده شود، جنایت هولناکی که انجام شد، رنگ نمی بازد و آن روزهای غارت گری، هرگز فراموش نمی شوند.
آنان در ادامه می نویسند: یزید می خواست اموال به غارت رفته کربلا را با دادن اموالی عوض بدهد؛ ولی امام سجاد علیه السلام نپذیرفت و فرمود: در میان آن اموال، لباس حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.10
پی نوشت:
1. اسراء، آیه 26.
2. طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص411.
3. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص 274.
4. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص669.
5. صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
6. نهج البلاغه، ترجمه فیض السلام، نامه 45.
7. احمدی میانجی؛ مکاتیب الرسول.
8. مجلسی، بحارالانوار، ج 29، ص395.
9. همان.
10. محمدباقر انصاری و سید حسین رجایی، اسرار فدک، ص 213.
فرم در حال بارگذاری ...
زندگی نامه شیخ صدوق
شیخ صدوق در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص حجت بن حسن همزمان بودهاست.
پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان حسن عسگری و حجت بن حسن میزیسته و مورد احترام آن امامان بودهاست. (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)
...
دربارهٔ تولد شیخ صدوق در کتابهای شیعه آمدهاست که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب حجت بن حسن نامه مینویسد و از او تقاضا میکند که درخواست او را به حجت بن حسن برساند. در جواب این نامه، حجت بن حسن برای پدر شیخ صدوق مینویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده میشود.
وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزد آن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد میزیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت.شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لایحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.
نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، ولی پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته است
فرم در حال بارگذاری ...
کبر
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
ما من أحد يتيه إلا من ذلة يجدها في نفسه.
هيچ كس نيست كه تكبّر ورزد، مگر بر اثر خوارى و حقارتى است كه در خود مى بيند.
فرم در حال بارگذاری ...
بازدید مرکز مدیریت حوزه های علمیه استان سمنان از مرکز آموزش عالی امام جعفر صادق(علیه السلام)
یکشنبه 95/11/24 معاونین مرکز مدیریت حوزه های علمیه استان سمنان از مرکز آموزش عالی امام جعفر صادق(علیه السلام) شهرستان شاهرود بازدید نمودند .
در ابتدا جلسه ای عمومی با کارکنان مرکز آموزش عالی امام جعفر صادق(علیه السلام) تشکیل شد .
سپس هریک از معاونین از بخش های مربوطه بازدید نمودند.
معاونت آموزش
معاونت پژوهش
معاونت فرهنگی
وبلاگ
فرم در حال بارگذاری ...
فعالیت های دهه فجر
نشست بصیرتی - سیاسی باحضور طلاب بسیجی و سخنرانی سرکار خانم اشرفی استاد حوزه در پایگاه حضرت خدیجه«سلام الله علیها» برگزار گردید.
خانم اشرفی در این نشست به شاخصه های انقلابیگری اشاره نمودند.
ایشان در ادامه بیان داشتند: امنیت و آرامشی که در سایه انقلاب اسلامی نصیب مومنین گردیده در راس نعمتها و زمینه ی توسعه در رزق و اقتصاد جامعه انقلابی می باشد.
ایشان در پایان گفتند:فقراقتصادی وناامنی اجتماعی بعد از برپایی انقلاب اسلامی از نشانه های بی اعتنایی جامعه انقلابی به اصول دینی است.
فرم در حال بارگذاری ...
فعالیت های دهه فجر
تجلیل از فرزند شهید علی اصغر عبدلی ، حجت الاسلام غلامرضا عبدلی (استاد حوزه و دانشگاه)
در تاریخ 95/11/18 مراسمی به منظور تجلیل از فرزند شهید علی اصغر عبدلی «حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای غلامرضا عبدلی » برگزار گردید . در طی این مراسم جناب آقای عبدلی خاطراتی از پدر بزگوارشان را بیان کردند و بدینوسیله شخصیت معنوی ایشان را به طلاب معرفی نمودند.
حساسیت نسبت به شعائر الهی، فرستادن صلوات و خواندن نماز با صدای بلند، روشنفکری با ظاهری ساده و بی سواد از ویژگی های این شهید گرانقدر بود.
جناب آقای عبدلی در پایان سخنان خود بیان داشتند که پدر بزرگوارشان در جزیره ام الرصاص انحرافی والفجر در سال 64 مفقود گردیده بودند و2 سال بعد یعنی در سال 66 به خانه برگشتند.
در پایان هدیه ای جهت تقدیر از این استاد گرامی تقدیم ایشان گردید.
فرم در حال بارگذاری ...