ریشه های اسراف
عوامل و ريشه هاى اسراف
هر يك از انواع گوناگون اسراف، ريشه هاى روانى مخصوص به خود و كنش و واكنش متقابل با آنها را دارد:
1. شهوت پرستى قرآن از زبان حضرت لوط(عليه السلام)(اعراف/ 81 و نمل/ 55) شهوت رانى را عامل گرايش قوم لوط به اسراف اخلاقى مى شمارد. همچنين در آيه 28 كهف در مقام نهى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اطاعت افراط گرايان، آنان را پيرو هواهاى نفسانى خويش مى شناساند.
2. غفلت از ياد خدا : آيه 28 كهف، افراط گرايان را كسانى مى شمارد كه قلبشان از ياد خدا غافل شده است.
3. روحيه ناسپاسى و كفران نعمت : خداوند در آيات 26 ـ 27 اسراء پس از نهى از تبذير و بيان اخوت مبذّران با شياطين، مى فرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود.
4. تكبر، خودكامگى، استعمار و سيطره جويى: خداوند در آيات 83 يونس و 31 دخان فرعون را مردى اسراف گر و برترى جو مى خواند. هم چنين از زبان بلقيس، ملكه قوم سبأ، در آيه 34 نمل درباره پادشاهان مى گويد: آنان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند، آن را به فساد و تباهى مى كشند.
5. عجب و خودبينى : در آيه 12 يونس از انسانهايى ياد شده كه هنگام سختى، از خدا يارى طلبيده، در آسايش، او را از ياد مى برند. خداوند درباره اين افراد مى فرمايد: اين چنين براى اسراف كاران، اعمالشان زينت داده شده كه زشتى عمل خود را درك نمى كنند.
افزون بر عوامل پيش گفته، مى توان تقليد، چشم و هم چشمى، وسواس، تربيت خانوادگى، احساس حقارت و خودكم بينى و داشتن ثروت اضافى، بدون برخوردارى از اخلاق دينى را جزو عوامل اسراف دانست.(1)