شعر نو 05 اسفند 1395 برای حضرت زهرا س رونقی داشت ، خانه ام با تو که همان هم به بستر افتادهغصه ی جانگداز تو بانوبا دل حیدرت در افتاده یار نُه ساله ام ، بمان با منتو جوانی هنوز ، رفتن نه !رحم کن بر دل پر از داغمحرف رفتن نزن تو با من ، نه ! یار نُه ساله ام ! بمیرم کهتو نداری توانِ یک نالهسن و سال تو دست خورده شدهشده ای مثل یک نود ساله سن و سالت به قامتت نخورَدو به این لرزش تمام تنتتو نفس می کشی و می میمرمبهر خونهای روی پیرهنت مادر بچه های دلخونم !بچه هایت عجیب دلگیرندآخرش هم کنار بستر توبهر درد تن تو می میرند دخترت را ببین کنار خودتدارد امن یجیب می خواندزیر لب بر خودش دهد امّید“ماندنش حتمی است ، می ماند” نا امیدش نکن ، امید من !پس بمان در کنار دخترمانزندگی را دوباره می سازیمبا تمام امید و باورمان شاعر: رضا_قاسمی ________________________________