تلنگر
بچه ها با خيال كفش و لباس نو چشمانشان را مي بندند
زن ها با فكر عوض كردن فرش و رنگ مبل جديدشان
مردها با محاسبه ي هزينه هاي شب عيد و كارهاي نيمه تمامشان
اما فروردين كه از نيمه بگذرد
طرح فرش و رنگ مبل از مد مي افتد و كفش و لباس نو از چشم
هزينه ها و كارهاي نيمه تمام هم احتمالا تمام ميشود
ماهي ها ميميرند و سبزه ها پلاسيده مي شوند
روي ديوارها و شيشه ها باز گردو خاك مي نشيندو هفت سين ها كم كم جمع ميشود
اينها را گفتم كه بدانيد
اگر هفت سينتان يك سين كم داشته باشد ايرادي ندارد
اگر لباستان فلان مارك و مبلتان فلان طرح نباشد آسمان به زمين نمي آيد
خارج كنيد خودتان را از دور اين رقابت چشم و هم چشمي ها
شاديهايتان را به اين ماديات بي دوام گره نزنيد
احساس خوشبختي داشتن با ماديات اصلا هنر نيست
اگر ميان همين اندك داشته هايتان هم ، با هم مهربان بوديد ،برويد و ميان مردم خوشبختي تان را جار بزنيد
اگر تصميم گرفتيد امسال را بيشتر كنار هم باشيد و بيشتر لبخند بزنيد خوشبختيد .
لبخند بزنيد به ترك ديوارتان شايد شكوفه اي از ميانش منتظر جوانه زدن باشد.
به وقت دعا
خدايا ايمان دارم كه
بين من و تو هر چه هست
خواهي بخشيد،
دعايم آن است ياريم ام كني كه وقت بازگشت وديدار تو حق الناسي برگردنم نباشد.
آشپزي
خانمها بايد بدانند طبق آموزه هاي ديني نفس شما ، افكار و نيات شما هنگام پختن غذا بر روي طعم آن و اثر گذاري آن بر جسم ، نقش دارد.
به طور مثال هر روز ثواب پختن غذاي خود را به يكي از اهل بيت عليه السلام اهدا كنيد تا اثرات جالب آن را ببينيد.
يا مثلا به هنگام پختن غذا ، زبانتان مشغول صلوات و ذكر خداوند باشد.
انا لله و انا ايه راجعون
اندوه سترگ تو را با تمام وجودم درك ميكنم.
ارزش بودن پدر را هميشه از يك لحظه نبودنش ميتوان فهميد.
ما در فراق پدر و استادي بزرگي نشسته ايم كه احاديث امام صادق (ع) را با صداي بلند و رسا بيان نموده و به جانهايمان آرامش مي بخشيد.
ديگر آن صدا جانها را آرام نمي كند ودر جايگاه ابدي حضور پيدا كرده و تسليم امر حق شده است.
امروز حوزه هاي علميه با فقدان مرحوم آيت الله حاج آقا مرتضي اشرفي اين عالم رباني در ماتم يكي از شايستگان خود رخت عزا پوشيد.
ماشين لباسشويي
مشكلات مانند ماشين لباسشويي هستند، پيچ و تاب مي دهند، ميچرخانند و مارا به اطراف مي كوبند
اما در نهايت ، تميزتر ، درخشانتر و بهتر از قبل خارج مي شويم.
تلنگر
همين امروز زندگيت را زندگي كن!
بعدها …وقتي موهاي جوگندميت را از پيشانيت كنار مي زني و قرصهاي رنگارنگت را به ضرب آب پايين مي دهي، وقتي با كسي كه عادت كرده اي به بودنش كنار شومينه ي رنگ و رفته ي خانه مينشيني و به جاي دوستت دارم ،از پا دردت شكايت ميكني….وقتي براي بار هزارم سريالي را تماشا ميكني، وقتي ديگر برايت فرقي نميكند موهايت سپيد باشند يا بلوند ! نسكافه اي باشد يا هر رنگ ديگري!وقتي پسر بزرگت روز مادر برايت صندلي نماز مي آورد ، متوجه خواهي شد كه:
زندگي انقدرها ارزش نداشت كه براي به دست آوردن كسي كه دوستش داشتي نجنگي!
كه براي آرزوهايت تلاش نكني!
به زودي وارد روزمرگي هايت خواهي شد
به زودي وارد روزي ميشوي كه آرام وساكت روي صندلي چوبي قديمي جهيزيه ات روبه روي پنجره ي خانه نشسته اي و چاي مينوشي و همسرت طبق معمول مشغول غرو لندهايش است!
به زودي متوجه خواهي شد كه چه كلاه بزرگي سرت گذاشت اين زندگي! كه هرروزت را به بهانه ي روز بهتر از تو ربود و تو چه ساده لوح بودي كه حرفش را باور كردي!
زندگي تو همين امروز است ،همين ساعت ! كاري كه دوست داري انجام بده!
دوستت دارم را به هركس كه لازم است بگو !
هر از گاهي را با دوستانت بگذران،
فارغ از هر فكر…
بعدترها متوجه خواهي شد!
اما …زندگيت را همين امروز زندگي كن.
تلنگر
زندگي تان را مصرف كنيد!
بله درست متوجه شديد…
ما همه مصرف كننده ايم ،
پس زندگيتان را مصرف كنيد .
شما يك شيشه عطر را تا آخرين قطره مصرف مي كنيد چرا؟
چون ارزشمند است….
زندگي خيلي ارزشمندتر از اين حرفهاست.
تلاش كنيد و زندگيتان را تاجاي ممكن مصرف كنيد….
تلنگر
مثبت انديشي
به معناي انكار مشكلات و بديها نيست، بلكهتوجه نكردن به آنهاست.
به هرچيزي فكركني
ارتعاش آن راجذب خواهي كرد
پس نيك انديش باش.
باورش سخته
پايين اومدن فشار خون ،
كاهش خطر ابتلا به زوال عقل ،
كاهش دردهاي مزمن مقابله با استرس و افسردگي
باورش سخته ولي طبق نتايج يك تحقيق همه موارد بالا از مزاياي بافتني بافتنه!!!!!!!!!!!!!!!!!
روضه پايان سال
پايان سال و وقت حساب و كتاب شد
پيشاني ام به محضرتان خيس آب شد
هر روز با گناه دلت را شكسته ام
بين من و تو،اين همه عصيان حجاب شد
گفتندپاي نامه ي ما گريه ميكني
حا شما زديدن نامه خراب شد
با اين وجود تا كه گره خورد كار من
يا صاحب الزمان دلم مستجاب شد
اين عمر بي وفا و تو هم دير كرده اي
آواي الرحيل به جانم عذاب شد
ما را بخر عزيز دل شاه كربلا
جان كسي كه صورتش از خون خضاب شد
نازم به بانويي كه به معراج قتلگاه
در پاسخش نواي الي خطاب شد
گودال فوق عرش و تجلي رب آن
در پاره حنجر پسر بوتراب شد
عمري ست روضه خواندم و باور نمي كنم
زينب چگونه وارد بزم شراب شد